نمایشنامه ی جنگلبان، موفری دامن قری و میمون در جنگل سبز

به نام خدا

نام نمایشنامه: جنگلبان، موفری دامن قری و میمون در جنگل سبز

مناسب برای کودکان 5 تا 8ساله

بازیگران:

 1- جنگلبان

2- خرسی موفری دامن قری

3 – میمون

4- مرد اول

5- مرد دوم

پرده اول: صحنه جنگل سبز و پردرختی  است. مقداری آشغال روی زمین ریخته است.  جنگلبان روی صحنه راه می رود، درخت ها را بررسی می کند؛ سپس روی صحنه و روبروی تماشاگران می ایستد و با صدایی رسا می خواند:

ادامه نوشته

کارکردن عار نیست(کودکان و ضرب المثل ها:6)

آن یکی کارگر است

آن یکی چوپان است

آن یکی دفتردار

آن یکی دربان است

 

آن یکی می بافد

فرش پرنقش و نگار

دیگری می دوزد

پیرهن با شلوار

 

آن یکی هست پزشک

کار او درمان است

آن یکی هم افسر

دیگری سروان است

 

آن یکی رفتگر است

دیگری هست وزیر

یک نفر هم نانوا

دیگری هست وکیل

 

یک نفر راننده

دیگری هم خلبان

آن یکی برزگر است

دیگری هم ملوان

 

آن یکی صنعتگر

دیگری کفّاش است

آن یکی پیشه ور است

دیگری نقّاش است

 

هرکه  دارد کاری

توی دنیای قشنگ

کارها از همه نوع

کارها از همه رنگ

 

کار یعنی خدمت

همت و سعی و تلاش

بهر کسب روزی

بهر امرار معاش

 

کارکردن هنر است

کارکردن عار نیست

هیچ کس خسته تر از

آدم بیکار نیست

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

باغبان

به نام خدا

من دوست دارم باغبان باشم

در هر زمینی گل بکارم

صدها گل یاس و شقایق

آلاله و سنبل بکارم

هرجا زمینی خشک و خالیست

با دست من آباد گردد

از دیدن گل های زیبا

دلهای غمگین شاد گردد

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

اتل متل .........بچّه ی خوب

اتل متل توتوله

بچّه ی خوب چه جوره؟

بچّه ی خوب مهربونه

لباش همیشه خندونه

بچّه ی خوب مؤدّبه

منظّم و مرتّبه

به هرکجا که میره

سلام یادش نمیره

بچّه ی خوب تمیزه

 پیش همه عزیزه

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

پارک محله ی ما

پارک محله ی ما

قشنگه و باصفا

گل های زیبا داره

حوض داره و آب نما

یه باغبون  پرکار

اونجا مشغول کاره

چمن ها را آب میده

تو باغچه گل می کاره

وقتی کاری ندارم

 میرم تو پارک می شینم

رقص پروانه ها را

روی گل ها می بینم

پارک محله ی ما

یه جای خوب و زیباست

جایی برای بازی

 و رفع خستگیهاست

پارک محله ی ما

سطل زباله داره

رفتگر مهربون

تو اون کیسه میذاره

اگر زباله ای بود

باید تو سطل بریزیم

با پاکی و نظافت

 پیش خدا عزیزیم

 شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

ترانه ی پاییز

 

وقتی میادپاییز زیبا

گرد طلا را می پاشه

 به روی برگا

برگا می شه طلایی و زرد

هوا می شه یه خرده ای سرد

پاییز قشنگه

طلایی رنگه

سرما را کم کم میاره

بارون نم نم می باره

اول پاییز

پاییز برگ ریز

اول مهرِ مهربونه

هر بچه ای خودش می دونه

باید بره  به مدرسه

و درس بخونه

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

بلبل شیدا

باز هم آمد بهار

به لطف پروردگار

صد گل زیبا شکفت

در چمن و سبزه زار

بلبل شیدای مست

آمد و برگل نشست

شور و نوا ساز کرد

این سخن آغاز کرد:

بلبل شیدا منم

عاشق گلها منم

کرده مرا بیقرار

جلوه ی فصل بهار

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

جوجه ی مینا

مینا یه جوجه داره

یه جوجه  ی کوچولو

 با پرِ نرم و نازک

مثل کُرکای هولو

چشمای اون قشنگه

مثل چشای آهو

 یه گربه ی پشمالو

همیشه در کمینه

 میخواد جوجه را بگیره

مینا جوجه را برده

توی لونه گذاشته

برای اون تو لونه

آب و دونه گذاشته

گربه خبر نداره

که جوجه ی کوچولو

مادر خوبی داره؟

 مادر مهربونش

تنهاش نمی گذاره؟

مادر اون یه مرغه

یه مرغ ناز و خوشگل

گربه ی شیطون بلا

با مرغه داره مشکل

مرغه گربه را می بینه

 قدقدقدا می کنه

 مینا رو صدا می کنه

مینا میاد به گربه

میگه برو پشمالو

جوجه ام از تو می ترسه

واسش تو هستی لولو

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

 

 

 

پروانه ی قشنگ

 

پروانه ي قشنگي

اومده خونه ي ما

رفته ميون باغچه

نشسته روي گلها

دلم مي خواد بگيرمش

بگيرم و خوب ببينمش

پروانه  هي پر ميزنه

به همه گلا سر ميزنه

از دست من درميره

اينور و اونورمي ره

من تو حياط مي شينم

پروانه را مي بينم

بالهاي اون قشنگه

به روي هر دو بالش

خالهاي رنگارنگه

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

 

مهمونی خدا

 

هلال ماه رمضون

وقتي مياد  به آسمون 

با شادي و مهربوني

بايد بريم به مهموني

 يه مهموني پر از صفا

 

پر از عبادت و دعا

خدا ميخواد كه بنده ها

 هميشه مهربون باشن

 

 كينه ها را دور بريزن

 همدل و همزبون باشن

نماز و روزه و دعا

صفا ميده به قلب ما

 

 شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

 

 

 

 

بابابزرگ

بابابزرگ

 

بابابزرگم امروز

آمده خانه ي ما

همراه خود آورده

شادي و مهر و صفا

 

در دست او يك عصا

بر چشم دارد عينك

براي من خريده

يك توپ و يك عروسك

 

من شادهستم امروز

كنار بابابزرگ

نشستم تا بگويد

 قصه ي روباه و گرگ

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

 

سیزده بدر

سيزده نوروز

ميريم به صحرا

اونجا مي بينيم

گل هاي زيبا

رو سبزه ها مي شينيم

طبيعت را مي بينيم

از اون گل هاي زيبا

چندتا دونه مي چينيم

به سبزه هاي مهربون

آرزوهامون را مي گيم

چندتا گره به سبزه ها

با لب خندون مي زنيم

بيا كنار سبزه ها

با هم بخونيم اين دعا:

خدا كنه سال جديد

براي او براي ما

باشه پر از عشق و اميد

باشه پر از صلح و صفا

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

ترانه ي بهاري

 از خونه بيرون بيا

هوا شده بهاري

 بزن به كوه و صحرا

سرما شده فراري

 زمين چه زيبا شده

 با گلهاي بهاري

 پرنده ها مي خونند

نغمه ي بيقراري

 تو هم بخند عزيزم

مثل گل بهاري

 شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

ترانه ي خورشيد

خورشيد خانم سكه  طلاي آسمونه

براي زمين مادري خوب و مهربونه

زمين ما با نور اون گرم ميشه

دل زمين با نور اون نرم ميشه

خداي پاك خالق آسمانها

خالق هم زمين و هم زمانها

خورشيد خانم چشمه ي نور را آفريد

با نور او از دل خاك ، گياه و گل آمد پديد

شكر مي كنيم خدا ي مهربون را

داده   به ما زمين  و آسمون  را

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

چوپان دروغگو

يك مرد چوپان

توي صحرا بود

....

ادامه نوشته

عروس آسمون

نگاه بكن به آسمون

تا به تو چشمك بزنن

ستاره هاي مهربون

 نگاه بكن تا ببيني

دنياي شاد آسمون

 اون ماه  آسمونه

مثل عروس مي مونه

پيرهن توركرده تنش

ستاره ها دور و برش

به جاي شاخه هاي گل

نور مي پاشن روپيرهنش

ناز و مهربونه اين عروس

جاش تو آسمونه اين عروس

زمين  را روشن مي كنه

شبهاي چارده اين عروس

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

گفت و گوی موش با خرگوش

خرگوش ناز كجايي ؟

آي گوش دراز كجايي؟

قايم نشو زير زمين

بيا بيرون  منو ببين

من موش دم درازم

به اين دمم مي نازم

تو هم كه گوش درازي

به اون گوشات مي نازي

حالا بيا  ناز  نكن

اون چشاتو باز بكن

اينقد نباش گيج و ويج

برات آوردم هويج

بخور و با من بازي كن

 دل كوچيكمو راضي كن

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

حنا بر گیسوان نقره ای

مادربزرگ پيرم

مويي سفيد دارد

بر لب هميشه لبخند

در دل اميد دارد

 

گيسوي مثل برف و

رویی چو ماه دارد

بر گوشه ي لبانش

خالي  سياه  دارد

 

مادر بزرگم امروز

بر موي خود حنا بست

هر تار نقره اش را،

يك لايه ی طلا بست

 

گرديده رنگ مويش

چون آفتاب   تابان

در چشم خسته ي او

شادي  شده نمايان

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

گل مصنوعی

ديروز در گلدان

ديدم گلي زيبا

با برگهاي سبز

با قامتي رعنا

 

گفتم كه به به به!

خوشرنگ و خوشرويي

اي نوگل خندان

نازي و خوشبويي!

 

وقتي كه بوييدم

من آن گل زيبا

ديدم ندارد بو

آن نوگل رعنا

 

گفتم چرا اين گل

با اين همه خوبي

اصلاً ندارد

عطري و بويي؟

 

رفتم و آهسته

دستي زدم بر آن

ديدم گل زيبا

اصلاً ندارد جان!

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

نمایشنامه ی صابون

يك نمايشنامه ي كوچولو براي اجرا درمدرسه

(اين مي تواند، يك نمايش بسيار ساده براي اجرا در مدارس ابتدايي باشد. مربي بهداشت براي تأثيرگذاري بيشترمي تواند ابتدا نمايشي ترتيب بدهد و بعد مطالبش را ارائه دهد. همچنين ، مربي بهداشت مدرسه مي تواند بچه ها را براي اجراي آن آموزش بدهد. نياز چنداني هم به دكوراسيون و لوازم ديگر نيست .)

ادامه نوشته

ترانه ی کفش ها

ترانه ي كفشها

***

اي كفشاي من كه يار و جفتيد

شب خواب مي ديدم به من مي گفتيد:

از ما ياد بگير رسم  رفاقت

رسم ياري و مهر و محبت

هر كجا كه تو قدم   ميذاري

چون ما با توايم غمي نداري

هرجا كه بري ما هم باهاتيم

پوششي واسه هر دو تا  پاتيم

 دوست پاي تو هم چپ و هم راست

راحتي پا در گرو ماست

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

بازی موش با گربه

آي گربه ي ناقلا

بيا پاور چين بيا

به اين سوراخ  نگا  كن

بگرد يه موش پيدا كن

اون موشه را تو بردار

سربه سر موش بذار

ببين موشه چه نازه!

 دمش چقد درازه!

چه دندونايي داره!

عجب چشايي داره!

اما چرا ترسيده؟

معلومه، گربه ديده

يه گربه ي چاقالو

با   بدن    پشمالو

با اون چشاي ريزش

 با دندوناي تيزش

موشه را گير آورده

انگار اسير   آورده

موش اسير بيداره

فقط فكر  فراره

گربه هه خسته ميشه

چشاش كه بسته  ميشه

موش كوچولو باترس و لرز

يواشكي جيم ميشه

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

کلاغ خوش خبر

آهاي آهاي كلاغه

آهاي كلاغ سياهه

بيا لب بوم بشين

منو نگاه كن ببين

برات غذا ميارم

 توي حياط ميذارم

تا بخوري سير  بشي

شايد نمك گير بشي

بعدش بكن تو قارقار

خبرهاي  خوب  بيار

***

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی